تکانده ناشده. مقابل تکانده. رجوع به تکانده شود. - درخت نتکانده، درختی که هنوز میوۀ آن را با تکان دادن درخت از شاخه هایش جدا نکرده اند: درخت توت نتکانده، سیب نتکانده و جزآن
تکانده ناشده. مقابل تکانده. رجوع به تکانده شود. - درخت نتکانده، درختی که هنوز میوۀ آن را با تکان دادن درخت از شاخه هایش جدا نکرده اند: درخت توت نتکانده، سیب نتکانده و جزآن
لهف. (دهار) ، صاحب رمد، یعنی کسی که چشم او درد کند با سرخی و سیلان آب. (غیاث اللغات). چشم دردگرفته. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). رمدیافته. چشم دردمند. خداوند درد چشم. دردگین چشم. مرد بیمارچشم. (منتهی الأرب). رمد. مرمد: مرد هنرمند کش خرد نبود یار باشد چون دیده ای که باشد ارمد. (منسوب به منوچهری). ، رمادٌ ارمد، کثیر دقیق جداً، او هالک. (اقرب الموارد). خاکستر نیک باریک. (منتهی الأرب). مانند خردخاکشی در تداوم عوام
لهف. (دهار) ، صاحب رَمَد، یعنی کسی که چشم او درد کند با سرخی و سیلان آب. (غیاث اللغات). چشم دردگرفته. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). رمدیافته. چشم دردمند. خداوند درد چشم. دردگین چشم. مرد بیمارچشم. (منتهی الأرب). رَمِد. مُرمَد: مرد هنرمند کش خرد نبود یار باشد چون دیده ای که باشد ارمد. (منسوب به منوچهری). ، رمادٌ ارمد، کثیر دقیق جداً، او هالک. (اقرب الموارد). خاکستر نیک باریک. (منتهی الأرب). مانند خردخاکشی در تداوم عوام